هم من هم داداش

نمی دانم چه می خواهم بگویم فقط دانم که می خواهم بگویم

هم من هم داداش

نمی دانم چه می خواهم بگویم فقط دانم که می خواهم بگویم

سرآغاز

به نام آنکه عالم را بنا کرد 

یکی را خان یکی را میرزا کرد 

گروهی را ذلیل و باربر کرد 

دراین قسمت شتر را مثل خر کرد  

ز حکمت خاک بر فرق گدا ریخت 

به جیب اغنیا پول طلا ریخت 

دبنگی بی هنر را کرد مالک 

به راهش برزگر را ساخت هالک 

به ملک او یکی از پرخوری مرد 

یکی با کندن جان نان جو خورد 

جهان را در پی تسهیم و تقسیط 

سراسرکرد از افراط و تفریط