هوا گرفته و ابری هوای پائیزه
زمین خشک دل از اشک آسمون خیسه
نگاه کن توی چشمام رفیق نیمه ی راه
نترس دیگه نگاهم شرر نمیریزه
به لحظه لحظه ی این فصل غم گرفته قسم
که کاسه ی دلم از انتظار لبریزه
"من"
انتهای پایانم
انتهای ویرانی
یک دریچه تا دوزخ
یک جهان پریشانی
از دریچه ام پیداست
کوچه ای سیاه و دور
عابری در آن کوچه
هر دو چشم بختش کور
یک نفس دگر باقی ست
تا گذشت ِ این کابوس
خط آخر قصه
چند ضربه ی ناقوس
"من"