هم من هم داداش

نمی دانم چه می خواهم بگویم فقط دانم که می خواهم بگویم

هم من هم داداش

نمی دانم چه می خواهم بگویم فقط دانم که می خواهم بگویم

هفت سین

امروز یعنی روز آخر سال 89 یه اس ام اس تبریک سال نو برام اومد که نوشته بود سالتونو با بهترین هفت سین آغاز کنید . این بهترین هفت سین 7 تا آیه بودن که با سلام آغاز می شدن . 

با دیدن این اس ام اس یه کم به غیرت ایرانیم برخورد ، چون ما هرچیز خوبو قدیمیم که داشته باشیم می خوایم یه جوری با وصل کردنش به قرآن و روایت و حدیث و این جور چیزا به خودمون بقبولونیم . این شد که این مثلن شعرو سرودم ( با کمک من ) 

 

هفت سین ما سلامی بر بهار 

هفت سین ما نشاط روزگار 

هفت سین ماست عشق و شور و حال 

هفت سین ماست لطف بی مثال 

هفت سین ماست سرسبزی ، نوید 

هفت سین ماست هر لحظه امید 

هفت سین ماست سنجد ، سبزه ، سیر 

هفت سین ماست دل های دلیر 

هفت سین ماست حافظ ، بوی خاک 

هفت سین ماست باران ، عشق پاک 

هفت سین ماست سرکه ، آینه 

هفت سین ما سراسر خاطره 

هفت سین ماست موسیقی ناب 

هفت سین ماست ماهی ، تنگ آب 

هفت سین ماست فرهنگ و ادب 

هفت سین ماست یک دنیا طرب 

هفت سین ماست سکه ، سیم و زر 

هفت سین ماست شمع و شعر تر 

هفت سین ماست ساغر ، سیب ، ساز 

هفت سین ماست رنگ و روح و راز 

هفت سین ماست سبز و سرخ و زرد 

هفت سین ماست لبخندی به درد  

هفت سین ماست آتش ، شعله ، نور 

هفت سین ماست شادابی ، سرور 

هفت سین ماست آوای هزار 

هفت سین ماست آرامش ، قرار 

هفت سین ماست نقل و شهد و عود 

هفت سین ماست دشمن با رکود 

هفت سین ما ز دوران های دور 

مانده با امید ، لبریز از غرور 

طی نموده سال ها را با عذاب  

کی تواند کرد کس آن را خراب 

 

"داداش" 

آنقدر غرقیم در کار و تلاش و زندگی  

ترسم آخر جانمان گردد فدای زندگی 

هرچه را روز ازل خالق به ما بخشیده بود 

یک به یک دادیم در این گیر و دار زندگی 

ما به او دادیم؟! یا او خود ستاند از جان ما

من نمی دانم چه پیش آمد میان زندگی  

جمله اعضایم به جز بینی نحیف و لاغر است 

بس که می بارد بلا در کوچه های زندگی 

ما به جرم زنده بودن زندگانی می کنیم 

زنده ایم اما به زندانیم در این زندگی 

مرگ تدریجی یک رویاست حال و روزمان 

حالمان نیکو بگردان ای که دادی زندگی 

 

"داداش"